نویسنده: راضیه محمّدزاده




 

امام صادق (علیه‌ السلام) فرمودند: وقتی خداوند خوبی و سعادت خانواده‌ای را بخواهد، تدبیر و سازش در زندگی به آنان عطا می‌کند.
و فرمودند: تمام کمالات در سه چیز جمع است که یکی از آنها تدبیر در زندگی و عقل و معاش است. (1)
و باز از امام صادق (علیه السلام) روایت است که: اسراف باعث فقر می‌شود و اقتصاد و میانه‌روی در زندگی سبب بی‌نیازی است. (2)
امام علی (علیه السلام) فرمودند: به وسیله‌ی اقتصاد نصف مایحتاج را می‌توان تأمین کرد. (3)
تب خرید مصرف بالا می‌گیرد. زمانی که همه جا اعلانات و آگهی‌های تبلیغاتی، فرهنگ مصرف‌زدگی را القا می‌کنند. درنتیجه انسان‌ها با درآوردن پس انداز‌های خود از بانک‌ها به فروشگاه‌ها و مراکز خرید روی می‌آورند و نیازهای کاذب خود را ارضا می‌نمایند و نتیجه‌ی این همه مصرف کاذب و بی‌رویه به وجود آمدن کوه‌هایی از زباله خواهد بود. افراد می‌گویند: «هر چه بیش‌تر خرج می‌کنیم، احساس رضایتمان از زندگی کم‌تر می‌شود و احساس پوچی و خالی شدن می‌کنیم. ما بیش از حد مادی‌گرا و حریص شده‌ایم و سرعت مصرف و هدر رفتن امکانات، فوق تحمل کره‌ی زمین است.»
«آنفلوانزا» نامی برای بیماری فرضی ناشی از مصرف زدگی است و درمفهوم «شرایط ناخوشایندی است برای انسان که از افزایش خرج کردن و زیر بار رفتن و ترس از هدر دادن موقعیت‌ها و رقابت‌های شتاب‌آمیز در خرید و مصرف زدگی پدید می‌آید که با استرس و اضطراب همراه است.»

علایم این بیماری

* نخستین علامت این بیماری: انتظارات زیاده‌ از حد نیاز است.
پس از جنگ جهانی، مصرف‌گرایی بیش‌تری از طریق تلویزیون به مردم القا شد. پیدایش ماشین‌های جدید با داشتن امکانات بیش‌تر برای تشویق مردم به مصرف‌گرایی است. در خانه جای کافی برای پارک کردن اتومبیل همه‌ی افراد خانواده نیست. در دهه‌ی 50 میلادی استفاده‌ی مردم از هواپیما 25 برابر شده است.
تعداد زیادی بازار به وجود آمده است که محل تجمع مردم شده است. بچه‌ها و بزرگ‌ترها بازار را محل جمع شدن می‌دانند حتی اگر نیازی به خرید نداشته باشند.
در بازار هم فقط پول مهم است و پول است که احساس خوش‌بختی می‌آورد. تا سال 1987 تعداد بازارها از تعداد دبیرستان‌ها بیش‌تر شد و هنوز هم رو به تزاید است. یکی از تکنیک‌هایی که بازارها برای مصرف‌گرایی بیش‌تر به کار می‌گیرند، استفاده از عرضه‌ی اجناس جالب توجه است که افراد بدون داشتن قصد خرید قبلی، مجبور به خرید آنها می‌شوند. ولی با وجود بالا بودن قیمت‌ها، مردم خود را به آب و آتش می‌زنند تا خرید بیش‌تری کنند و در عین حال هیچ گاه نیز احساس بی‌نیازی برای انسان‌ها به وجود نمی‌آید.
* سومین علامت این بیماری: استرس مزمن است.
در خانه باید پاسخ‌گوی صورت حساب‌های پست شده بود، لباس‌های زیادی جمع شده که باید جمع‌آوری شود. جلساتی برای آشنایی مردم با استرس‌ برگزار می‌گردد که علایم مشخصه‌ی آن کمر درد، سردرد، قلب درد و... است. کالاها مالک و هدایت کننده‌ی زندگی بشر شده است. مشکلات مادی افزایش پیدا کرده است. انسان‌ها تلاش می‌کنند پول بیش‌تری به دست آورند تا بتوانند خرید بیشتری بکنند.
چهارمین علامت این بیمای: تجاری شدن افراطی است.
بیش از دو سوم حجم روزنامه‌ها و مجلات آگهی تبلیغاتی است. تلویزیون نیز پر از آگهی تبلیغاتی است. در همه جا القا می‌شود که بیش‌تر جنس بخرید تا به عنوان یک فرد متمدن بیش‌تر پذیرفته شوید.
* پنجمین علامت این بیماری: مادی شدن بچه‌هاست.
بازی‌هایی که برای بچه‌ها ساخته می‌شود نیز گرایش آنها را به مادیات زیاد می‌کند. بچه‌های امروز در آگهی‌های تبلیغاتی غرق می‌شوند و برای مصرف بیش‌تر به والدین خود فشار می‌آورند. آنها نیز به عنوان قشر عظیم مصرف کننده درآمده‌اند و نوجوانان پول‌های توجیبی خود را در بازارها خرج می‌کنند. دو نوجوان آمریکایی در سفری که به مکزیک داشته‌اند، این ایده برایشان مطرح می‌شود که چرا مردم مکزیک با آن که هیچ چیزی ندارند ولی افرادی شادند، برعکس آمریکایی‌ها با این که همه چیز دارند و می‌توانند داشته باشند ولی شادی و نشاط خود را از دست داده‌اند و دچار پریشانی و اضطراب گشته‌اند.
برای بازاری‌ها و تبلیغات چی‌ها، کنفرانس‌هایی تربیت داده می‌شود تا آنها راه‌های بهتری برای تحریک بیش‌تر مردم به خرید اتخاذ کنند و فیلم‌هایی نمایش داده می‌شود که تقویت انگیزه‌ی بیشتر در وسوسه‌ی مردم برای خرید بیش‌‎تر را آموزش می‌دهد. نصب آگهی‌ها در مدارس و حتی روی اتوبوس مدرسه و بخش آگهی از کانال‌های تلویزیونی که برای مدارس و جنبه‌های آموزشی به وجود آمده است باعث فشار آوردن دانش‌آموزان به اولیا در جهت خرید و مصرف بیش‌تر شده است.
* ششمین علامت این بیماری: شیوع ورشکستگی در بین مردم است.
زوج‌های جوان از طریق قرض و خرید اقساطی کارت‌های اعتباری در ظاهر صاحب‌خانه و ماشین و لوازم زندگی می‌شوند و در ظاهر احساس خوشبختی می‌کنند ولی در واقع همیشه با صورت حساب‌های ماهانه‌ی قرض خود رو به رو هستند و از لحاظ اقتصادی همیشه عقبند و در حال ورشکستگی می‌باشند.
* هفتمین علامت این بیماری: خانواده‌های بحران‌زده می‌باشد.
بچه‌ها همواره والدین را به سمت خرید می‌کشانند پدر ومادر برای تأمین هزینه‌ی خریدها و پرداخت صورت حساب‌ها، هر دو مجبور به کارند. در نتیجه در خانه کسی به تربیت بچه‌ها نمی‌رسد و تربیت فرزندان همانا به دست کمپانی‌های تبلیغاتی افتاده است و این سبب از بین رفتن نظام و قوام خانواده‌ها شده است.
مردم در قدیم در کارهای خیر بیش‌تر پیش قدم بودند و به یکدیگر رسیدگی می‌کردند ولی اکنون برای مصرف بیش‌تر به دنبال درآمد بیش‌تر هستند.
* هشتمین علامت این بیماری: آسیب‌های اجتماعی است.
اختلاف طبقاتی بین خانواده‌های فقیر و غنی بسیار زیاد شده است در یک خانواده‌ی فقیر مادری که شوهرش را از دست داده، غذای ساده‌ای می‌پزد و اظهار می‌دارد ما نیز آگاهی‌های تلویزیون را می‌بینیم ولی چون پول نداریم بچه‌ها را نیز عادت داده‌ایم.
* نهمین علامت این بیماری: عفونت جهانی است.
به خاطر مصرف بیش‌تر، آلودگی در جهان بیشتر شایع شده است در چهل سال اخیر بشر بیش از تاریخ پیدایش بشر روی کره‌ی زمین مصرف و آلودگی ایجاد کرده است. به طور متوسط هر نفر 20 تن زباله در سال تولید می‌کند، در هر ساعت میلیون‌ها قوطی نوشابه و بطری پلاستیکی مصرف و به آلودگی محیط زیست جهانی افزوده می‌گردد در نتیجه‌ی تولید و مصرف اتومبیل‌های بیش‌تر، دی‌اکسید کربن بیش‌تری در هوا تولید می‌شود. در قدیم کلمه‌ی مصرف کننده معادل کلمه آلوده کننده تلقی می‌شده است.
محققی می‌گوید: در رشد اقتصادی معمولاً به این مسئله می‌نازیم که (GNP) تولید ناخالص رو به تزاید است. در صورتی که اصل این معیار که در دانشکده‌های اقتصاد تدریس می‌شود غلط است. معیار توسعه نباید صرفاً افزایش تولید و در نتیجه افزایش مصرف باشد بلکه این معیار اصلی باید متوجه مسائل مهم‌تر از جمله آرامش روحی بیش‌تر و سلامت محیط زیست باشد. در نیم قرن اخیر اگرچه (GNP) افزایش یافته است ولی بقیه‌ی ارزش‌ها و معیارها رو به کاهش است.
نویسنده‌ کتاب «پولتو می‌خوای یا زندگیتو» برای ترویج روش‌های کم مصرف کردن کلاس‌هایی دایر کرده است و به مردم توصیه می‌کند پول خود را عاقلانه خرج کنند و در فعالیت‌های خیریه شرکت نمایند و زندگی خود را حرام و بیهوده نکنند، خرج‌های خود را بنویسند و مرور کنند و اضافات خرج را حذف نمایند. عده‌ای از افرادی که در این کلاس‌ها شرکت کرده‌اند می‌گویند: در اثر بررسی خرج‌های خود نسبت به گذشته‌ی خود احساس دیوانگی دارند و از تشکیل این کلاس‌ها و دوره‌ها احساس رضایت می‌کنند این افراد برعکس دیگران که به طور متوسط ماهی 4000 دلار خرج می‌کند، در سال فقط 7000 دلار خرج می‌کنند در رستوران غذا نمی‌خورند و موارد مصرفی و خوراکی خود را در باغچه‌های منزل خود تولید می‌کنند و از این صرفه‌جویی احساس خوشحالی و سبکی بیش‌تری می‌کنند. این نویسنده که نام دوره‌های خود را «ساده زیستی داوطلبانه» گذاشته است می‌گوید: «نکته‌ی جالب توجه این است که پس از توضیح این مسائل به مردم، آنها به ساده زیستی علاقه‌مند می‌شوند و این نشان می‌دهد که پرهیز از مصرف زیاد یک امر فطری است و ما باید مرتباً این مسئله را برای مردم یاد‌آوری کنیم ولی متأسفانه زور کمپانی‌ها در این مورد بیش‌تر می‌چربد، ما به جای این که دنبال توسعه‌ی اقتصادی به سوی بی‌نهایت باشیم باید با ساده‌زیستی دنبال تعادل در کره‌ی زمین باشیم که در غیر این صورت باید منتظر فاجعه باشیم. پس از رجوع به فطرت، مسخره بودن فرهنگ حرص برای ما روشن می‌شود.

حرص خرید

افرادی هستند که حرص زیاد خرید، زندگی آنها را پیچیده کرده است می‌گویند شعار ما این است که به دنیا آمده‌ایم تا خرید کنیم. روز و شب را با صورت حساب‌ها و کارت‌های اعتباری می‌گذرانیم و به سوی حراج‌ها می‌شتابیم. هر چند که می‌دانیم در صد تخفیف حراج‌ها تقلبی است. به عنوان مثال زنی نقل می‌کند که می‌گوید کاش همه چیز داشتم و همیشه چیزی می‌خریدم. در صورتی که بسیاری از چیزهایی را که قبلا خریده است، را حتی به یاد ندارد. آنها را در اتاق‌ها تلنبار کرده و حتی فرصت استفاده از آنها را نیز پیدا نکرده، اظهار می‌دارد بدهی من بابت خرید اقساطی اجناس، یک عدد 5 رقمی است و اگر شوهرم بفهمد که چقدر قرض دارم مرا طلاق خواهد داد و برای کاهش فشار ناشی از حرص قرص‌‌های اعصاب استفاده می‌کنم.
استاد روان‌شناسی می‌گوید: «خرید حریصانه شبیه قمار است و انسان حریص فکر می‌کند دیگر چنین موقعیتی برایش پیش نخواهد آمد. حرص خرید شبیه بیماری روانی است و نوعی وسواس است. مصاحبه‌گری می‌پرسد: «در خرید چه چیز جذابی وجود دارد؟» و جواب می‌شنود: «چانه زدن و پیدا کردن جنس ارزان‌تر که مثل یک بازی است.» پژوهشگری در مورد عادات خرید می‌گوید: اجناس در دسترس مشتری است که آن را بردارد و امتحان کند و فروشنده در مورد خرید از مشتری جواب بله یا خیر نمی‌گیرد بلکه او را طوری هدایت می‌کند که نهایتاً آن جنس را بخرد.
بسته‌بندی زیبا و شکیل یکی دیگر از نیرنگ‌های عوامل فروش است. گاهی هزینه‌ی بسته بندی‌ یک جنس از ارزش خود کالا بیش‌تر است که در نهایت جلب کننده‌ی نظر مردم است و گرچه باعث بالا رفتن قیمت جنس می‌شود ولی باز مردم آن را با رغبت بیش‌تری می‌خرند. باید اراده‌ی خود را تقویت کنیم و گول نخوریم، دلیل ندارد حال که به فروشگاه آمده‌ایم حتماً چیزی بخریم. گوینده‌ی یک کانال رادیویی که خود نویسنده‌ی کتاب تروریسم مصرف یا ارعاب مصرف کننده است می‌گوید: مردم شما باید از خود اراده داشته باشید که به خاطر حقه‌هایی که در فروشگاه به چشم می‌خورد به رئیس آن شکایت کنید. سپس به عنوان نمونه طی گزارش فردی را که تلویزیون معیوبی خریده وادار می‌کند آن را به کارخانه‌ی سازنده عودت داده و به رئیس آن اعتراض نماید. حدود یک ساعت گفتگو که به صورت مخفیانه تصویر‌برداری شده است نتیجه‌ای در بر ندارد و رئیس حاضر نمی‌شود تلویزیون را تعویض نماید. ولی پس از این که می‌فهمد که از این ماجرا فیلم تهیه شده است برای حفظ آبرو و نیز ژست و تبلیغ دیگری برای شرکت خود حاضر به تعویض تلویزیون می‌شود. (4)

پی‌نوشت‌ها:

1. کافی، ج5، ص 87.
2. وسائل، ج12، ص 41.
3. مستدرک، ج2، ص 424.
4. برگرفته از کلاس دانش افزایی مادران، مدرسه‌ی نیکان، سال 1379.

منبع مقاله :
محمّدزاده، راضیه، (1393)، مادر اگر این گونه می‌بود، تهران: منیر، چاپ پنجم